نمی دانم امشب کبوتر افکارم بر کدامین بام گشوده در غبار نشسته که واژه ها برای یاری ام راه را گم کرده اند تنها میدانم در این گم گشتگی باید از تو بنویسم. عزیز ترینم! قلبم را فرش زیر پایت می کنم و نور چشمانم را فانوس دریای مهربانیت. دوست گمگشته و سنگ صبور